جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

دلنوشته هدا آقا سلطان به مناسبت سالگرد شهادت خواهرش ...


دلنوشته هدا آقا سلطان به مناسبت سالگرد شهادت خواهرش:
هدا، خواهر ندا: در هیاهویم، دو ده های و دوصد هویم ... تو بدکردی تو بدکردی که خوش رفتی ، من اینجا تا ابـــدها مرثیه گویم ...

۱۰ نظر:

  1. خواهرم میلیونها خواهر حالا داری ندا نمی میرد

    پاسخحذف
  2. neda nemire to dele ma zendast

    پاسخحذف
  3. عزيزم، نــدا در تاريخ ايران ماندگار شد٠ خانواده شما حق بزرگي بر گردن مردم ايران دارند٠ نــداي شما در قلب تك تك ما زنده است٠ مردم ايران آن قدر كه براي او گريستند، براي بستگان خود گريه نكرده بودند٠ نــدا آقا سلطان تا ابد مظهر ناموس ايران خواهد بود٠

    پاسخحذف
  4. دوست عزیز ، ندا کالا نبود که او را ناموس خواندی . ندا یک انسان بود یک انسان !!!

    پاسخحذف
  5. ندا یک جنده بود
    که خودش را در راه روسپی گریش نفله کرد
    ریدم توی روحش

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ishalla hamin ruza yeki az azizat bemire ke hame mardome berinan be roohesh, khar madaret bashe che behtar az alan kiram too ruhe raftegan va azizat faghat adrese ghabreshuno bede ke age man natunestam khedmateshun beresam mardom ruzi chan bar beran jagh bezanan berizan too ghabreshun harum zade

      حذف
  6. چقدر جالب است. که شما به این زودی دست خود را رو کردید و نشان دادید با انگلیس ها و یهودی های کثیف اسرائیل چه رابطه ای دارید.

    پاسخحذف
  7. زن مطلقه ای که نامزد!!!!!!!! دارد و نامزدش هم به اسرائیل میرود معلوم است پشت آن قضیه چیست!

    پاسخحذف
  8. عجوزه ولگرد که خواهرت نامزد بود و تو بغل نامزدش بود!!!!!! و عکسش را هم به عنوان سند گذاشتی که همه بقهمند چه موجوداتی هستید. اگر آن شهید نابودی اسرائیل را ندید ما بازماندگانش خواهیم دید. لعنت به همه مزدوران پست و بی عفت و بی حیثیت. لعنت به لختیها!

    پاسخحذف
  9. پاسخ پدر موشکی ایران سردار طهرانی مقدم به هدا آقا سلطان



    گفته بودی آرزوی نابودی رژیم غاصب صهیونیستی را به گور برده ام،خوب بود مدتی صبر می کردی و این حرف را نمی زدی شاید بعد از جنگ هشت روزه غزه که با شکست خفت بار رژیم صهیونیستی همراه بود و اقتدار شیر بچه های غزه را به نمایش گذاشت نظرت عوض می شد.


    این روزها حسابی سرم شلوغ است،وقت تنگ است و هر لحظه احتمال حمله مجدد اسرائیل غاصب به فلسطینیان مظلوم می رود و من با گروهی از سپاهیان حضرت صاحب(ع)در حال آموزش دادن بچه شیرهای غزه،آخر قرار است باهمین موشک ها این غده سرطانی را از روی نقشه زمین برداریم تا ساکنان این قبله اول مسلمین و حتی همسایه هائی مثل لبنان و سوریه و.....یک شب را ،فقط یک شب را با آرامش بخوابند.
    در این اوضاع و احوال شنیدم خانم هدا آقاسلطان در فیسبوکشان از شهادت من و امثال من ابراز خوشحالی و از سرنگونی رژیم غاصبی مثل اسرائیل ابراز تاسف کرده اند!

    البته ظن من براین است که شاید باز این توطئه ای جدید برای خانواده آقاسلطان باشد و امیدوارم این بار نیز این خانواده از این مکر دشمنان به سلامت بگذرند.
    خانم آقا سلطان خوب است تحقیقی در باب کیستی حقیر و چیستی اسرائیل به عمل آورید تا از این قضاوت عجولانه شما کسی خرده نگیرد.خانم آقا سلطان ما طهرانی مقدم ها سه برادر بودیم،محمد آقا که الان هستند،علی در جنگ به شهادت رسید و من نیز.نزدیک انقلاب در مقطع فوق دیپلم در رشته صنایع(برش قطعات صنعتی)قبول شدم،بعد از پیروزی انقلاب مهندسی صنایع را گرفتم،باشروع جنگ وارد سپاه شدم و بعد از عملیات ثامن الائمه واحد توپ خانه درسپاه را راه اندازی کردم،بعد از موشک باران کشور توسط صدام و کشته شدن تعداد زیادی از زنان و کودکان بی دفاع و با اجازه ی پیر و مرشدم اولین موشک را به کرکوک شلیک کردم،صدام ملعون در مصاحبه ای اصابت موشک به کرکوک را محال دانست!
    اما دومین موشک را به بانک 18طبقه رافدین بغداد که محل و مخفیگاه استخبارات عراق بود زدم و خواب را از چشم صدام و اربابانش ربودم،موشک بعدی را به باشگاه افسران ارتش عراق زدم و 200تن از فرماندهان حزب بعث را به جهنم فرستادم،از گفتن فعالیت های بعد از جنگم معذورم،الان هم شاگردانم در حال آموزش موشکی بچه های لبنان و فلسطین هستند.راستی بد نیست این را هم دشمنان بدانند شاگردان موشکی حقیر در ایران به تعداد یاران حضرت حجت 313نفرند که هرکدام یک طهرانی مقدمند،تعداد شاگردان موشکیم در خارج از کشور نمی دانم.
    اما در رابطه با اسرائیل و غاصبگری های این دولت و ملت نا بحق و کثیف:گفته بودی آرزوی نابودی رژیم غاصب صهیونیستی را به گور برده ام،خوب بود مدتی صبر می کردی و این حرف را نمی زدی شاید بعد از جنگ هشت روزه غزه که با شکست خفت بار رژیم صحیونیستی همراه بود و اقتدار شیر بچه های غزه را به نمایش گذاشت نظرت عوض می شد.نظرت عوض می شد چون این بار سربازان اسلام در غزه بجای سنگ از ساده ترین و اولین ابداع موشکی من یعنی فجر 5 استفاده کردندو گنبد پوشالی رژیم غاصب بیش از هشت روز تحمل این بچه موشک را نداشت و قافیه را باخت تا نام فجر در شناسنامه های کودکان فلسطینی ماندگار شود.شاید اگر کمی صبر می کردی و اندکی تفکر،به جای آزردن روح خواهرت و قرار دادن آن تصاویر در فیسبوکت تصاویر سجیل و شهاب و دیگر بچه های من را می گذاشتی و خود را با افتخار ایرانی می نامیدی یا شاید.....
    بگذریم،حرف زیاد است و وقت تنگ،می ترسم سر قرارم نرسم،آخر قرار است با حاج حسین و آقا مهدی و حاج ابراهیم و حسن و دیگر رفقا به دیدن خون خدا برویم.این روزها اکثر دوستان به دیدار این بزرگوار می روند،شاید روزی دیگر و وقتی دیگر دوباره برایت نامه نوشتم امیدوارم تا آن موقع کمی به خود بیائی.


    پاسخحذف