جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

صحنه هایی رقت بار از صف های مرغ دولتی ...








 صحـنه‌هایی از رِقّـت بار، که رسانـه‌های حکـومتی به آن مـی‌گوینـد "استـقبال پـرشور مـردم از مـرغ دولتی" ... !

۱۳ نظر:

  1. برو کونت را بده بچه کونی

    پاسخحذف
  2. ay kiram to koone oon mamade zan baze jaghi,eslam din nist ,faghat do din haghighist an ham masihiyat va yahoodiyate,eslam koso shere,ridam be araba o har ki mosalmoone..dine rasmiye sheytane,marg bar eslam marg bar ayehaye sheytaniye ghoran,marg bar in dine dorane jaheliyat,kose nane mamad sareee

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. madareto gaeedam, kiram too dahanet, lashie bishakhsiat, madar ghahbe

      حذف
  3. doros migi marg bar fergheye sheytaniye eslam

    پاسخحذف
  4. madareto gaeedam, kiram too dahanet, lashie bishakhsiat, madar ghahbe

    پاسخحذف
  5. aya hanoz be fekre sarkobe aghayede ham hastim ? azizan be fekre azadi bashim , dar zelzele saheb khane farzane khane hatta sage khane dar kenare ham mimirand , hala benshinid va aghideye ham ra ba alfaze karih be sokhre begirid , ma hanoz nafahmidim ke azadi chist

    پاسخحذف
  6. خاک بر سر دولت و ایدولوژی که بعد از ۳۳ سال هنوز مساله گوشت در کشور را نتونسته حل بکند،تازه ادعای مدیریت جهان را هم می‌کند.

    پاسخحذف
  7. Dar Iran ta bovad , mola o mofti. beh rozeh badtar az in ham biofti.

    پاسخحذف
  8. zer nazan az ro bade meadatam harf nazan tajavoz ? khare avazi be har ki begi be aghelt shak mikneeeeeeeee m yekm bekhn in ghsdr mashrob khordi ya in ghdr keshdike nashei nemifahmi cherto pert migiiiiiiiiii khak to sare ahmaghet koanmmmmmmmmmmmmmmmmmaghaye bahjat

    پاسخحذف
  9. پيش نمايش

    ویرایش ناشناس گفت...
    hamon hqzret mohamad gfte doshmanane ma va ahle beytam zena zadannnnnnnn az mamanet bepors bebein shayd moshkei dashteeeeeee ke u injori bi shramo haya shdi be peyghambre 1 miyard mosalon tohin mikniiiiiiiiiiii

    ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۸

    لطفاً ثابت کنید ربات نیستید

    پاسخحذف
  10. دوستان من این مطلب را در جایی خاندم و حیف دیدم که دیگران آنرا نخوانند
    روزی روزگاری در یک شهر دور افتاده مردمی در زیر سایه فقر و بدبختی تمام زندگی میکردند .
    با اینکه شهر در منطقه ای خوش آب و هوا و با بیشترین منابع طبیعی و زمین های کشاورزی و معادن طلا و جواهرات قرار داشت ، ولی مردم بیچاره به زور شکم خود را سیر نگاه میداشتند .
    تا اینکه یک روز ، یکی از اهالی که کمی تیزبین و باهوش بود با خودش فکر کرد ، ما که در سرزمینی با این همه نعمت های فراوان داریم زندگی میکنیم ، چرا تا به این حد فقیر و بیچاره هستیم ؟
    برای یافتن جوابش فکر ها کرد و تمام گزینه های موجود را بررسی کرد و سر انجام متوجه شد که حاکم ظالم آن سرزمین تمام آنچه حق مردم است را برای خود بر میدارد و در حقیقت مال آنها را میدزدد .
    این شخص تصمیم گرفت که این خبر رو به مردم بده و سایه ظلم و دزدی حاکم رو از سر مرد کم کنه ، مردم بعد از فهمیدن این واقعیت دست به شورش زدند و تصمیم داشتند تا حاکم را پایین بکشند .
    حاکم که این وضع را دید ، با وزیر مکار خود مشورتی کرد ، که آیا بهتر نیست آن جوانی که این خبر را به مردم داده سر به نیست کنیم ؟
    وزیر پاسخ داد : قربانت گردم اگر هم این کار را بکنیم ، دیگر خیلی دیر است و فایده ای ندارد . بهتر است مردم را مشغول داستان دیگری بکنیم تا حواسشان از دزدی ما پرت شود .
    حاکم گفت : چگونه این کار را بکنیم ؟
    وزیر در جواب گفت : قربان در یک اعلامیه رسمی ، گوزیدن را ممنوع اعلام کنید و برای متخلفین هم جرایمی را مشخص کنید .
    حاکم با تعجب پرسید : خوب این چه سودی به حال ما دارد ؟
    وزیر در پاسخ حاکم گفت : قربان شما به من اطمینان کنید و اگر آنچه میخواستید برآورده نشد ، من را مجازات کنید .
    در طی این گفتمان حاکم در رابطه با ممنوعیت گوزیدن متنی آماده کرد و آن را به مردم ابلاغ کرد و اختیار تام هم به وزیر داد تا با متخلفین برخورد کند .
    وزیر هم تا جایی که میتوانست سخت میگرفت ، اگر کسی در اماکن عمومی شهر خود را خالی میکرد ، گردن زده میشد و اگر در منزل و یا جاهای خصوصی بود تا سرحد مرگ شلاق میخورد و اگر سن و سالش کم بود جریمه نقدی میشد و یا زندانی میشد ، همچنین وزیر برای کسانی که تخلف دیگران را گزارش میکردند جوایزی در نظر گرفته بود .
    چندی نگذشت که مردم در خفا و یواشکی خود را خالی میکردند ، کم کم این در خفا گوزیدن تبدیل شد به نوعی اعتراض مردمی و در مجالس میان روشنفکران شهر و مردم عادی همه میگوزیدند و به ریش حاکم میخندیدند که ما گوزیدیم و او نفهمید .
    اما در کاخ خبر دیگری بود ، حاکم و وزیر به ریش مردم میخندیدند که چگونه آنها را در کثافت کاری خود غرق کرده اند و برای همدیگر میگوزند و همه چیز را فراموش کرده اند و از دزدی اموالشان توسط حاکم و وزیر غافلند .
    امیدوارم که مردم کشور ما ، با این ترفند حاکمیت به خوبی کنار بیایند و به سرنوشت مردمان آن شهر گرفتار نشوند .

    پاسخحذف
  11. در همه جهان یک آدم ۹۰ ساله به آسایشگاه سالمندان میرود ، چون مغز قدرت تصمیم گیری کافی ندارد
    و سلول ها غشا خاکستری اکثرا مرده یا در حال مرگ هستند ولی در کشور اسلامی و امام زمانی دبیر
    شورای نگهبان میشند بیخود نیست کشور در محاصره ، تحریم ، مرغ در پرواز ، ارز دست نیافتنی ،
    اعتیاد بیداد ، گوشت رویا ، اجاره خانه در اوج ، خرید خانه محل ، ازدواج پشت کوه قاف و ،،،،، آقا
    ول کنید و بروید این کاره نیستید.

    پاسخحذف
  12. ملتی به دنبال گوشت و مرغ و تخم گرانبار مرغ بودند ،،،دولت جاکششان به فکر دهه فاطمیه و مرگ زهرا بود //ملت از گرانی و کمبود دارو و نداشتن اجاره میمردند ،،، رهبر جاکشان عالم علی گدا به فکر منقل و تریاک اعلا بود//کودکان کارتون خواب برای لقمه ای نان در تجاوز دیوان ،،، آخوند کس کش در حال گریه روی کون زهرا بود//رمق شادی از این ملت بدبخت گرفتند ز بس نوحه خواندند،،، مرگ زهرا تمام نشده ملای جاکش فکر محرم و عاشورا بود //جاکشان به سرنزنید و کون خود ندرانید و شیون نکنید ،،، که محمد و ال محمد یعنی سید و ملا رهبر کل مفت خورها بود //
    abazarghafary

    پاسخحذف