:ای وای که در شهر قیامت شد... کیر شاهین به کون امام امت شد //مادر نقی را در شعر و رپ گایدند ...آب به زیر کون تخت ولایت شد //اسلام کس کشان با یک شعر رپ ... از تخت فرو افتاد و روز قیامت شد // نقی جاکش که عمری مفت میخورد ... یکباره زحمتکش و قهرمان امت شد //حکم ارتداد به دست آخوند جاکش لواط کار ...صادر ز دفتر آیت دولای جاکش خر شد // قرن ۲۱ آمد و این جاکشان زن قحبه ...قبله شان امام نقی خر شد //ملت بیچاره گول آخوند های جاکش نخورید ... که این دکان ارتداد کاسبی آخوند عنتر شد // کیر اباذر و همفکران اباذر .... به کون اسلامی که با یک رپ پنچر شد //
......:ملتی به دنبال گوشت و مرغ و تخم گرانبار مرغ بودند ،،،دولت جاکششان به فکر دهه فاطمیه و مرگ زهرا بود //ملت از گرانی و کمبود دارو و نداشتن اجاره میمردند ،،، رهبر جاکشان عالم علی گدا به فکر منقل و تریاک اعلا بود//کودکان کارتون خواب برای لقمه ای نان در تجاوز دیوان ،،، آخوند کس کش در حال گریه روی کون زهرا بود//رمق شادی از این ملت بدبخت گرفتند ز بس نوحه خواندند،،، مرگ زهرا تمام نشده ملای جاکش فکر محرم و عاشورا بود //جاکشان به سرنزنید و کون خود ندرانید و شیون نکنید ،،، که محمد و ال محمد یعنی سید و ملا رهبر کل مفت خورها بود //
............:این برج های دو قلوی نیویورکی نماد شیطان بود ؟؟ یا کیر تمدن به کون صدر اسلام بود ؟؟ //بن لادن جاکش که ۱۵ زن داشت و هفتاد صیغه جوان ...پیروو محمد جاکش و قرآن بود. //در برجهای دو قلو آدمیان تجارت میکردند و کار ... ملا عمر جاکش فکر گذاشتن کون نو جوانان بود //هر جا که اسلام پا گذشت به راستی که رید ... این سرنوشت آل محمد و علی و سایر جاکشان بود //این اباذر ز دست مسلم کس کش به کجا پناه برد ؟؟..که تمام حرف مسلمان جاکش مثل کش تنبان بود //
این ز دستورات اسلام عزیز است ... روزی ۱۷ رکعت کون هوا کردن //تسبیح به جای خایه گرفتن در دست ... در مسجد زیر منبر کون دادن و لواط کردن //آخوند کون طلبه و آیت دولا کون آخوند ...با سلسله مراتب اسلامی گذاشتن و دعا کردن //به غلط جمله های عربی به جای نماز خواندن... کلاه کلاشی بر سر مردم بیگناه کردن // در حجره های تنگ و تاریک کون کونک بازی ...بر سر منبر ذکر خدا کردن //آخوند کس کش است از اباذر بشنو ... اسلام دین آموزش کس دادن و کون هوا کردن//این جماعت به ظاهر خایه خدا مالیدند ... در خفا چوب به کون پیغمبر و خدا کردن// اباذر غفاری شاعر شوریده حال این اشعار را سروده
مه عالم ، پی معرفت و علم و صنعت بودند ...ما ، نشستیم گریان و عبادت کردیم // همه از بندگی و امتی برگشتند آقا شدند .... ما به دست خودمان به عقب عودت کردیم // غربیان در پی تسخیر فضا و رونق علم ... ما دست به خایه میان رکعت دو و سه شک کردیم // اسپینوزا و کانت و دکارت را دیدیم ولی ... کس خلانه رجعت به امام امت کردیم // ان قاتل عظما ، که خمینی نامش بود ....بر تخت امامت بنشاندیم و به به کردیم // هر فرضیه ای که علم و بیگ بنگ گفتند ...ما به عشق محمد و پنج تن ال عبا رد کردیم // با روشنی لامپ ،صلوات بر محمد گفتیم ... بر ریش ادیسون خندیدیم و اصرار به حماقت کردیم // با کوفتن زنجیر و قمه در روز عاشورا ...جفتکی به تمدن زدیم و راهش را سد کردیم // در عصری که زنان مدیر و رهبر و شاه هستند ...ما به دیدن عجوزه های چادری عادت کردیم // ما نه تنها به خود و همه خلق جهان ..که به چند نسل، بعد از خود هم بد کردیم //
پیرمردی روستایی شنیده بود که در شهر به مطربان ( با هنرمندان اشتباه نشود ) پول خوبی میپردازند ، پس به شهر نزد مطربی رفت و گفت : پسرم را به شاگردی قبول فرما ، مطرب گفت آیا پسرت خجالتی هست یا پر رو ؟ گفت خجالتی ، مطرب گفت پس باید قبلا یک هفته وی را در قهوه خانه بیابانی که محل عبور کامیون ها هست به شاگردی بگذاری تا توسط رانندگان گذری که از زن و خانه دور هستند گاییده و پر رو شود . مرد چنان کرد و برای بهتر نمودن کار پسر را یک ماه در آنجا گذاشت ، سپس بعد از یک ماه شادمان به مطرب مراجه کرد وگفت : ای استاد پسرم یک ماه آنجا بود و اکنون کاملا پر رو و کون دریده آماده کار مطربی هست ، استاد فرمود من گفتم یک هفته برای مطربی ولی یک ماه دوره کارآموزی آخوندی هست چرا که کون کاملا پاره شده و پر روگی به بالاترین حد خود رسیده و فقط مناسب کار آخوندی هست که تا مراتب آیات الهی هم پیش برود. پس مرد روستایی چنان کرد و پسرش رهبر شد.
گل گفتی
پاسخحذف:ای وای که در شهر قیامت شد... کیر شاهین به کون امام امت شد //مادر نقی را در شعر و رپ گایدند ...آب به زیر کون تخت ولایت شد //اسلام کس کشان با یک شعر رپ ... از تخت فرو افتاد و روز قیامت شد // نقی جاکش که عمری مفت میخورد ... یکباره زحمتکش و قهرمان امت شد //حکم ارتداد به دست آخوند جاکش لواط کار ...صادر ز دفتر آیت دولای جاکش خر شد // قرن ۲۱ آمد و این جاکشان زن قحبه ...قبله شان امام نقی خر شد //ملت بیچاره گول آخوند های جاکش نخورید ... که این دکان ارتداد کاسبی آخوند عنتر شد // کیر اباذر و همفکران اباذر .... به کون اسلامی که با یک رپ پنچر شد //
پاسخحذف......:ملتی به دنبال گوشت و مرغ و تخم گرانبار مرغ بودند ،،،دولت جاکششان به فکر دهه فاطمیه و مرگ زهرا بود //ملت از گرانی و کمبود دارو و نداشتن اجاره میمردند ،،، رهبر جاکشان عالم علی گدا به فکر منقل و تریاک اعلا بود//کودکان کارتون خواب برای لقمه ای نان در تجاوز دیوان ،،، آخوند کس کش در حال گریه روی کون زهرا بود//رمق شادی از این ملت بدبخت گرفتند ز بس نوحه خواندند،،، مرگ زهرا تمام نشده ملای جاکش فکر محرم و عاشورا بود //جاکشان به سرنزنید و کون خود ندرانید و شیون نکنید ،،، که محمد و ال محمد یعنی سید و ملا رهبر کل مفت خورها بود //
پاسخحذف............:این برج های دو قلوی نیویورکی نماد شیطان بود ؟؟ یا کیر تمدن به کون صدر اسلام بود ؟؟ //بن لادن جاکش که ۱۵ زن داشت و هفتاد صیغه جوان ...پیروو محمد جاکش و قرآن بود. //در برجهای دو قلو آدمیان تجارت میکردند و کار ... ملا عمر جاکش فکر گذاشتن کون نو جوانان بود //هر جا که اسلام پا گذشت به راستی که رید ... این سرنوشت آل محمد و علی و سایر جاکشان بود //این اباذر ز دست مسلم کس کش به کجا پناه برد ؟؟..که تمام حرف مسلمان جاکش مثل کش تنبان بود //
پاسخحذفاین ز دستورات اسلام عزیز است ... روزی ۱۷ رکعت کون هوا کردن //تسبیح به جای خایه گرفتن در دست ... در مسجد زیر منبر کون دادن و لواط کردن //آخوند کون طلبه و آیت دولا کون آخوند ...با سلسله مراتب اسلامی گذاشتن و دعا کردن //به غلط جمله های عربی به جای نماز خواندن... کلاه کلاشی بر سر مردم بیگناه کردن // در حجره های تنگ و تاریک کون کونک بازی ...بر سر منبر ذکر خدا کردن //آخوند کس کش است از اباذر بشنو ... اسلام دین آموزش کس دادن و کون هوا کردن//این جماعت به ظاهر خایه خدا مالیدند ... در خفا چوب به کون پیغمبر و خدا کردن//
پاسخحذفاباذر غفاری شاعر شوریده حال این اشعار را سروده
abzar ghafary aziz sorode :
پاسخحذفمه عالم ، پی معرفت و علم و صنعت بودند ...ما ، نشستیم گریان و عبادت کردیم //
همه از بندگی و امتی برگشتند آقا شدند .... ما به دست خودمان به عقب عودت کردیم //
غربیان در پی تسخیر فضا و رونق علم ... ما دست به خایه میان رکعت دو و سه شک کردیم //
اسپینوزا و کانت و دکارت را دیدیم ولی ... کس خلانه رجعت به امام امت کردیم //
ان قاتل عظما ، که خمینی نامش بود ....بر تخت امامت بنشاندیم و به به کردیم //
هر فرضیه ای که علم و بیگ بنگ گفتند ...ما به عشق محمد و پنج تن ال عبا رد کردیم //
با روشنی لامپ ،صلوات بر محمد گفتیم ... بر ریش ادیسون خندیدیم و اصرار به حماقت کردیم //
با کوفتن زنجیر و قمه در روز عاشورا ...جفتکی به تمدن زدیم و راهش را سد کردیم //
در عصری که زنان مدیر و رهبر و شاه هستند ...ما به دیدن عجوزه های چادری عادت کردیم //
ما نه تنها به خود و همه خلق جهان ..که به چند نسل، بعد از خود هم بد کردیم //
پیرمردی روستایی شنیده بود که در شهر به مطربان ( با هنرمندان اشتباه نشود ) پول خوبی میپردازند ، پس به شهر نزد مطربی رفت و
پاسخحذفگفت : پسرم را به شاگردی قبول فرما ، مطرب گفت آیا پسرت خجالتی هست یا پر رو ؟ گفت خجالتی ، مطرب گفت پس باید قبلا یک هفته
وی را در قهوه خانه بیابانی که محل عبور کامیون ها هست به شاگردی بگذاری تا توسط رانندگان گذری که از زن و خانه دور هستند
گاییده و پر رو شود . مرد چنان کرد و برای بهتر نمودن کار پسر را یک ماه در آنجا گذاشت ، سپس بعد از یک ماه شادمان به مطرب
مراجه کرد وگفت : ای استاد پسرم یک ماه آنجا بود و اکنون کاملا پر رو و کون دریده آماده کار مطربی هست ، استاد فرمود من گفتم یک
هفته برای مطربی ولی یک ماه دوره کارآموزی آخوندی هست چرا که کون کاملا پاره شده و پر روگی به بالاترین حد خود رسیده و فقط
مناسب کار آخوندی هست که تا مراتب آیات الهی هم پیش برود. پس مرد روستایی چنان کرد و پسرش رهبر شد.